آیا می دانید کدام یک از جانداران بزرگترین مغزها را دارند؟
اندازه مغز گاه براساس وزن و گاهی براساس حجم تعیین و بیان می شود
آیا می دانید کدام یک از جانداران بزرگترین مغزها را دارند؟
مغز اندام مهمی است. مهم ترین اندام بدن. به همین دلیل تحقیق درباره آن همیشه یکی از موضوعات جذاب و در عین حال چالش برانگیز بوده است. نه فقط انسان، که تحقیق درباره مغز همه جانوران همیشه طرفداران و علاقه مندان فراوانی داشته است. در این میان، یکی از موضوعات همیشه جذاب و متداول در حوزه های کالبدشناسی (آناتومی) و فرگشت، اندازه مغز است.
اندازه مغز گاه براساس وزن و گاهی براساس حجم (به کمک اسکن ام آر ای حجم جمجمه) تعیین و بیان می شود. گاهی اوقات نیز به جای این عدد ساده، نسبت اندازه مغز به بدن جانور مورد توجه قرار می گیرد. فارغ از روش های مختلف اندازه گیری مغز جانوران، یک سوال همواره مطرح بوده: «رابطه اندازه مغز با هوش چیست؟» بعضی اوقات، بزرگی و سنگینی مغز را دلیل فهم و هوش زیادتر دانسته اند، اما شواهد زیادی در دست است که نشان می دهد سنگینی و سبکی مغز، هیچ اثری در هوش ندارد. نه در زمینه وزن مغز و نه در زمینه حجم آن، انسان به صدر جدول تکیه نمی زند و جانورانی همچون فیل و دلفین بالاتر از آدمی قرار می گیرند.
حتی از منظر نسبت مغز به وزن بدن هم انسان در رتبه نخست نیست و جانورانی مانند موش پوزه دار (شرو) و مورچه های ریز، رتبه بهتری نسبت به انسان دارند. با این وجود کیست که نداند ما موجودات دوپا، به کمک همین هوش برتر خود به اشرف مخلوقات بدل شده ایم. در ادامه، نگاهی انداخته ایم به 10 جانوری که رکورد «وزن مغز» را در دنیا حیوانات در اختیار دارند.
بخشی از هشیاری دلفین بینی بطری، برای اهداف فیزیولوژیک همچون تنفس مصرف می شود
نام گذاری فرزندان
دلفین بینی بطری
وزن مغز: 1.5 کیلوگرم
دلفین های بینی بطری، زبان پیچیده ای دارند که به کمک آن، یکدیگر را نام گذاری می کنند. آن ها به هر یک از بچه های خود صدای سوت متمایزی را اختصاص می دهند و از همان صدا برای فراخواندن شان استفاده می کنند. بخشی از هشیاری دلفین بینی بطری، برای اهداف فیزیولوژیک همچون تنفس مصرف می شود، کاری که انسان به شکل خودکار انجام می دهد. به همین دلیل، این دلفین ها مجبورند هر بار تنها یکی از نیم کره های مغزشان را در حالت خواب قرار دهند. اندازه گیری امواج مغزی جانور نشان می دهد وقتی که دلفین یک چشمش را می بندد، فعالیت در یک نیمه مغز جانور کاهی می یابد. پس از سی تا شصت دقیقه، این فرآیند در نیم کره دیگر مغز جانور نیز تکرار می شود.
------------------------------------------------------------
مرکز شنوایی در مغز نهنگ عنبر بسیار بزرگ است
ناوبری در ژرفای تاریک دریا
نهنگ عنبر
وزن مغز: 7.5 کیلوگرم
نهنگ عنبر قادر است تا عمق سه کیلومتری زیرآب شیرجه بزند. در تاریکی ژرفای اقیانوس، این حیوان طعمه هایش را به کمک «سونار» (ردیاب صوتی) مکان یابی و ردگیری می کند. برهمین اساس، می توان نتیجه گرفت مغز بزرگ این رکورددار شیرجه دنیا، به احتمال زیاد همانند یک ابزار پیچیده ناوبری عمل می کند. مطالعات روی مغز نهنگ عنبر نشان داده که مراکز بو و مزه در آن، توسعه چندانی پیدا نکرده اند، اما مرکز شنوایی بسیار بزرگ است.
شنوایی نهنگ عنبر به شکلی قابل ملاحظه توسعه یافته که جانور را قادر می کند علائم صوتی را به دقت تجزیه تحلیل کند. بخشی از مغز که در پستانداران وظیفه کنترل دست و پاها را بر عهده دارد، عملا تقلیل یافته که برای جانداری همچون نهنگ، مساله شگفت آوری نیست. بخش مخ (Cerebrum) نیز به معنای واقعی کلمه، بزرگ است و اندازه آن در مقایسه با بقیه مغز، کاملا چشمگیر به نظر می رسد. برای انسان، چنین چیزی به معنای داشتن ضریب هوشی بالاست، اما دانشمندان به درستی نمی دانند این نتیجه گیری در مورد نهنگ های عنبر هم صداق هست یا نه.
------------------------------------------------------------
وزن مغز فیل 6 کیلوگرم است
به یادسپاری تک تک چاله های آب
فیل
وزن مغز: 6.0 کیلوگرم
براساس بسیاری گفته ها و مشاهدات، فیل ها هیچ چیز را فراموش نمی کنند. این جانوران بدون شک حافظه شگفت انگیزی دارند. فیل های پیرتر اغلب نقش رهبر گروه را بازی می کنند، چرا که مسیرهای مهاجرت، موقعیت چاله های آب و ذخایر غذایی را به خاطر سپرده اند، بانک بزرگی از معلومات که در طول زندگی طولانی شان جمع آوری شده است. مثال دیگری از هوش بالای فیل ها، مربوط به خویش آگاهی آن هاست. برخلاف بسیاری موجودات، فیل ها قادرند خودشان را در آینده تشخیص دهند.
------------------------------------------------------------
شتر باید بیشترین ظرفیت مغزش را صرف کشف و تشخیص مسیرها کند
راهپیمایی مطمئن در دل بیابان
شتر
وزن مغز: 567 گرم
شترها می توانند مسافت های طولانی را در دل چشم اندازهای یکنواخت بیابانی طی کنند، بی آن که ترسی از گم شدن به خود راه دهند. درنتیجه، جانور باید ظرفیت مغزش را صرف کشف و تشخیص مسیرها کند تا بتواند براساس تغییرات کوچک در جزئیات چشم انداز اطراف، راهش را بیابد.
------------------------------------------------------------
مغز انسان بالاترین تعداد سلول های عصبی را دارد
توانایی ضرب و تقسیم
انسان
وزن مغز: 1.3 کیلوگرم
مغز انسان با توانایی ذخیره سازی مقادیر بالایی از داده ها و انجام محاسبات پیچیده، شناخته و توصیف می شود. گرچه مغز آدمی به هیچ عنوان مقام بزرگ ترین را در دنیای جانوران به خود اختصاص نمی دهد، اما بالاترین تعداد سلول های عصبی را دارد. به گفته دانشمندان، این امر می تواند ضریب هوشی بالای انسان را در مقایسه با دیگر پستانداران توضیح دهد. با تمام این اوصاف هنوز بسیاری از فعالیت های مغز انسان به صورت یک راز باقی مانده است.
------------------------------------------------------------
گراز دریایی بخش عمده ای از ظرفیت مغزی اش را به ناوبری زیرآبی اختصاص می دهد
ناوبری ماهرانه، به راحتی آب خوردن
گراز دریایی
وزن مغز: 1.1 کیلوگرم
گرازهای دریایی شناگران و شیرجه روهای فوق العاده ای هستند. این جانوران عاج دار دریانشین می توانند تا عمق دویست متری شیرجه بزنند و به مدت سی دقیقه در همان عمق غوطه ور بمانند. با توجه به اینکه در چنین عمقی نور کمی وجود دارد و تاریکی نسبی بر محیط حکمفرماست، به احتمال فراوان، گراز دریایی بخش عمده ای از ظرفیت مغزی اش را به ناوبری زیرآبی اختصاص می دهد. این کار به جانور کمک می کند با وجود کم بودن نقاط راهنمای تشخیص موقعیت در چنان عمقی، هرگز مسیرش را گم نکند و به سلامت دوباره به خانه اش باز گردد.
------------------------------------------------------------
اسب ها یکی از تربیت پذیرترین جانوران به شمار می آیند
تربیت پذیر نجیب
اسب
وزن مغز: 535 گرم
اسب ها موجوداتی شدیدا اجتماعی اند که به صورت گروهی زندگی می کنند. در اغلب مواقع، آموزش این جانوران در مقایسه با حیواناتی که زندگی فردی را ترجیح می دهند، ساده تر است. چرا که اسب ها فطرتا تمایل دارند خودشان را به انسان ها نزدیک کنند. اسب ها یکی از تربیت پذیرترین جانوران به شمار می آیند، که شاید به خاطر مغز خوبی باشد که در اختیار دارند. با این وجود، باید به خاطر داشت که حتی آموزش چنین جانور تربیت پذیری نیز نیازمند صبر، پشتکار و البته هوش است.
------------------------------------------------------------
زرافه ها موجوداتی اجتماعی اند و به صورت گروهی زندگی می کنند
حفظ رد گروه
زرافه
وزن مغز: 680 گرم
زرافه ها موجوداتی اجتماعی اند و به صورت گروهی زندگی می کنند. با این وجود، بیشتر اوقات اعضای گروه به دنبال غذا یا فرار از دست شکارچیان، در چشم برهم زدنی از یکدیگر جدا و به هر سو و جهتی پراکنده می شوند. به همین دلیل، زرافه ها به مغزی نیاز دارند که بتواند ردپا و موقعیت تقریبی دیگر اعضای گروه را به خاطر بسپارد.
------------------------------------------------------------
وزن مغز اسب آبی 585 گرم است
نخود مغز در مقایسه با جثه بدن
اسب آبی
وزن مغز: 585 گرم
گرچه اسب آبی با مغز نیم کیلویی اش جزو 10 جانور نخست این فهرست قرار می گیرد، اما در مقایسه با وزن چند تنی اش، جانواری نخود مغز به حساب می آید. به همین دلیل، این حیوان روش زندگی ساده ای دارد که چندان نبازمند فعالیت مغزی نیست. آن ها روزشان را در آب می گذرانند تا بدن شان را خنک نگاه دارند و شب هنگام، به ساحل می آیند تا در علف های کنار رودخانه و دشت چرا کنند.
------------------------------------------------------------
فک های پلنگی جانوران کنجکاوی هستند که قدرت یادگیری سریعی دارند
شاگردی فوق العاده کنجکاو و زرنگ
فُک پلنگی
وزن مغز: 545 گرم
مطالعه روی فک های پلنگی در حیات وحش کار بسیار دشواری است، چرا که این جانوران تنها زندگی می کنند و در فواصل دور از هم، پراکنده اند. به همین دلیل بیشتر اطلاعات ما از این جانوران براساس تجربیات تعلیم دهندگان آن ها در اسارت استوار است. براساس یافته های این تعلیم دهندگان، فک های پلنگی جانورانی کنجکاو هستند که با قدرت یادگیری سریع شان، حرکات مربی را به سرعت می آموزند.
برچسبها:
زنان میتوانند همزمان چند کار انجام دهند؟
مدتی است میشنویم که زنان بیشتر از مردان در انجام همزمان چند کار موفقند؛ کنجکاو شدیم بفهمیم که این یک واقعیت علمی است یا یک شایعه شبه علمی؟!
با یک دستش بچه را بغل کرده با دست دیگر قورمه سبزی را هم میزند، آن طرفتر دارد سریال مورد علاقهاش را تماشا میکند و برای دوست آنلاینش هم ماجرای مهمانی دیشب را تعریف میکند، درس و مشق کلاس زبانش هم وسط اتاق پذیرایی پهن است و امیدوار است همه را تا آخر بنویسد!
اینها صحنههای یک فیلم علمی تخیلی نیستند، روزگار معمولی یک زن خانهدار امروزی است که یاد گرفته از تمام امکانات آدمیزادی خود استفاده کند تا بتواند مادر و همسری خوب و زنی بهروز باشد و چنین شد که دانشمندان اندکی در حال این موجود دقت کردند و دریافتند که گویا زن میتواند چند کار همزمان را پیش ببرد و احتمالا بسی تعجب کردند به همین خاطر هم یک مصاحبه کمی متفاوت با کارشناس مجله، آقای دکتر کنگرانی، روانپزشک انجام دادیم، ماجرای جالبی است شما هم بخوانید!
آقای دکتر قصه انجام همزمان امور توسط خانمها و این مهارتشان چیست؟
قبل از قصه یک مقدمه بگویم که طی این ماجرا خیلی لازممان میشود و آن هم اینکه مغز و قلب دو اندامی هستند که تعداد سلولهایشان از دوران جنینی تا پیری یکی است. اگر سلولهای مغز به هر دلیلی از بین بروند، دیگر بازسازی نمیشوند اما قسمتهای دیگر مغز میتوانند با افزایش کارآیی خودشان جبران قسمتهای آسیبدیده را بکنند و به این انعطافپذیری پلاستیسیتی میگویند.
زنان میتوانند همزمان چند کار انجام دهند؟
حالا این سؤال پیش میآید با توجه به اینکه گفتیم تعداد سلولهای مغز همیشه ثابت است مغز چگونه این انعطاف را پیدا میکند که آسیبها را جبران کند؟ جواب این است که این افزایش توانایی و کارآیی از طریق افزایش میزان اتصالات بین سلولهای عصبی صورت میگیرد که به این مکانیسم نوروجنسیس میگویند.
به نظر شما چرا خانمها میتوانند به طور همزمان چند کار را انجام دهند؟
اینکه خانمها در خانه میتوانند به طور همزمان چند کار را انجام دهند به این معنی نیست که در انجام دقیق همه کارهای همزمان تا همین حد موفقند، یعنی این قابلیت را نمیتوان در انجام تمام کارها برای زنان قائل بود. زنان از کودکی برای مادر شدن و انجام وظایف متنوع در خانه تربیت میشوند و مغز به دلیل همان پلاستیسیتی که گفتیم در انجام همزمان چند کار ماهر میشود، به نظرم این قابلیت اکتسابی است و این روزها مردان در اروپا وقتی همسرشان در خانه نیست همان کارها را میکنند و نیاز نیست که حتما زن باشید تا بتوانید به چند کار خانه بهطور همزمان برسید.
اما من یک مورد را خودم شخصا دیدهام و آن هم این است که اغلب آقایان وقتی مشغول کاری هستند همه حواسشان به همان کار است و نمیتوانند حواسشان را روی کار دیگر هم متمرکز کنند.
با این هم مخالفم چون این طور نیست. اولویتها و اهمیت موضوعات هستند که باعث تمرکز افراد میشوند. برای اغلب آقایان شغلشان مهم است از این نظر که مردان موظفند تامینکننده نیازهای مالی خانواده باشند اهمیت شغل برایشان زیاد است برای همین هم وقتی کارشان را انجام میدهند روی آن متمرکز هستند اما برای اغلب خانمها باز هم با توجه به نقشی که جامعه برایشان تعریف کرده شغل مسئله خیلی مهمی نیست و مسائل خانواده در خیلی از مواقع به امور شغلی اولویت دارد و مهمتر است.
برای همین وقتی خانم شاغلی سر کار هم هست بخشی از حواسش به خانه و وظایف همسری و مادری مشغول است. به نظر من ذهن زن و مرد در این مورد هم شبیه هم است و اگر متفاوت رفتار میکنند به خاطر نوع تربیت . و نقشپذیری آنهاست و این هم یک مسئله آموزشی- تربیتی است تا فیزیولوژیکی و مغزی.
یعنی شما معتقدید اینکه میگویند زنان میتوانند به طور همزمان چند کار را پیش ببرند مبنای علمی ندارد؟
تحقیقاتی در این زمینهها انجام شده بعضی تحقیقات این قابلیت را تایید کرده اند بعضی هم آن را رد کردهاند. واقعا نمیتوان صد درصد گفت به نظرم بیشتر تبلیغات است. این قدر تبلیغات بیاساس در مورد تواناییهای مردان و تبلیغات منفی بی اساس در مورد ناکارآمدی زنان شده بود که عدهای هم به عنوان مقابله به مثل تصمیم گرفتند این تئوری را مطرح کنند که زنها چنین توانایی دارند تا جبران آن اجحاف و افراط شده باشد.
جمعبندی این بحث
به نظر من قابلیت انجام همزمان امور برای زنان همان طور که گفتم بیشتر یک مهارت آموزشی و تربیتی است و اگر مردان هم مجبور باشند مثل زنان به کارهای خانه و بچهداری و سایر امور برسند، با آموزش میتوانند عملکرد مشابه داشته باشند. جامعه به مردان و زنان نقشهایی را محول میکند و افراد در همین راستا شکل میگیرند.
یک مادر خیلی وقتها مجبور است چند کار را در خانه بهطور همزمان به درستی انجام دهد اما اگر چند کار اداری همزمان را به او محول کنند، شاید به همان اندازه در انجامش موفق نباشد. به طور کلی با توجه به تغییراتی که در جامعه امروز پیش آمده و زنان تحصیلات بالایی دارند و اغلب شاغل هستند دیگر نقشهای کلیشهای خانهداری و بچهداری فقط برای زنان تعریف نمیشود و زن و مرد در خانه پا به پای هم کار میکنند بنابراین آقایان هم در خانه وظایفی را بر عهده میگیرند و به نظر میرسد قاعده بازی است بنابراین قابلیتهای همزمانی انجام کارها برای آقایان هم به کمک همان پلاستی سیتی تقویت میشود و تا چند سال دیگر نتیجه این تغییر عملکردها را میتوان دید.
برچسبها:
چرا بچه های امروز کمتر شاد هستند؟
بچه های قدیم بچه های شادی بودند، گواه این مدعا خود شمایید.
بچه های امروز با هر تلنگری می شکنند و شادی هایشان به سادگی جای خود را به افسردگی و اضطراب می دهند. بچه های قدیم بچه های شادی بودند، گواه این مدعا خود شمایید. اما بچه های امروز در کجای روزگار سیر می کنند؟
دوران کودکی پر خاطره ترین و زیباترین دوران زندگی است. دورانی است که هر چند ساله که باشید باز هم بد جور دلتان می خواهد به آن روزها برگردید و به بازیهایش، به همبازیهایش، به فیلمها و کارتونهای بی تکلفش، به خوراکی های خوشمزه اش و به شیطنت هایش فکر کنید. خلاصه دل تان لک می زند برای شادی های آن روزهایش و همه کار می کنید تا بلکه به نحوی دوباره آن شادی ها را در خودتان زنده کنید. اما انگار آن شادی ها مخصوص آن روزها بودند و بس.
امکاناتی که شادی نمی آورد
شاید شما هم مانند من دلتان از این قضیه بگیرد اما وقتی به آن روزهای خودتان فکر می کنید و آن را با این روزهای کودکان مقایسه می کنید، می بینید روز و شب شان شده تلویزیون، تبلت ، انواع و اقسام کلاس های درسی و غیر درسی، کلاس ورزش و وزن کم کردن، به خودتان می گویید «اگر به جای بچه های این زمانه بودم چه؟». واقعیت این است که بچه های امروز با اینکه در مقایسه با گذشته از امکانات بیشتری برخوردارند اما به اندازه بچه های دیروز شاد و سر زنده نیستند. فکر می کنید چرا؟
ائتلاف پنهان والدین و تلویزیون
پدر و مادرها در گذشته رابطه خوبی با قصه گفتن و درست کردن سرگرمی های مفید و مفرح برای بچه هایشان داشتند. اما پدر و مادرهای امروزی با اینکه با سواد ترند، آنقدر ها وقت و یا حوصله ندارند، در نتیجه تا صدای کودک در می آید، دکمه تلویزیون را می زنند و سراغ کارهای خودشان می روند. ای کاش لااقل شبکه های مخصوص کودکان را برای آنها روشن می گذاشتند، از آنجا که تبلیغات تلویزیونی جزء شادترین، رنگارنگ ترین و موزیکال ترین بخش ها هستند و در کمترین زمان بیشترین تنوع رنگ و آهنگ را به نمایش می گذارند و به همین دلیل مورد توجه بیشتر بچه ها قرار می گیرند، متأسفانه به دنبال یافتن تبلیغات مدام کانال عوض می کنند.
این جریان تا بزرگ تر شدن کودک ادامه پیدا می کند، تا جایی که دیگر کودک خودش برای تماشای فلان کالای تبلیغی کنترل تلویزیون را به دست می گیرد. تحفه نامیمون این ائتلاف ناخودآگاه، شکل گرفتن این تصور در کودک است که «فلان بچه در فلان تبلیغ ، شاد و سر حال بود چون فلان چیز را در دست داشت». به عبارت دیگر بچه از تماشای این برنامه ها یاد می گیرد که فکر کند که برای شاد بودن و آرامش داشتن باید چیزهایی داشت، باید کارهایی کرد که در نگاه دیگران خوب به نظر رسید، باید تأیید دیگران را جلب کرد، خلاصه این که باید شادی را در جایی بیرون از خود جستجو کرد. مسلم است کودکی که منابع شادی بخش خود را در بیرون از خود می جوید با فراهم نشدن هر کدام از این منابع به هم می ریزد و دچار اضطراب و افسردگی می شود.
دوران کودکی پر خاطره ترین و زیباترین دوران زندگی است.
نچشیدن طعم حمایت همسالان
قدیم تر ها هر خانواده ای دست کم سه چهار تا بچه قد و نیم قد داشت، و در هر کوچه ای چند تا بچه هم سن و سال بودند که هر روز خانه یکی جمع می شدند و چند ساعتی با هم بازی می کردند. آن موقع ها اگر بچه ای مثلاً زمین می خورد حتی اگر رقیب بقیه هم بود، دیگران دستش را می گرفتند، اشکهایش را پاک می کردند، او را قلمدوش خود می کردند و تا رسیدن به خانه و آغوش گرم مادر مشایعت می نمودند. بچه های حالا مزه این حمایتها را درک نمی کنند، چون آن را کمتر چشیده اند. آخر طفلکی ها در هر خانواده یکی دو تا بیشتر نیستند آن هم با چنان فاصله سنی که یکی برای دیگری والدی گری می کند، همسایه ها هم مثل قبل ها نیستند. دیگر پاتوقی برای جمع شدن بچه های کوچه وجود ندارد و بچه ها آنقدر همدیگر را نمی شناسند که بخواهند عصای زمین خوردنهای همدیگر شوند.
فقط شما که طعم حمایت های همسالان تان را چشیده اید درک می کنید که چقدر حال آدم از این وضعیت خوب می شود!
بازیهای کودکی گم شده اند
بچگی کردن با بازی معنا پیدا می کند. بچه های قدیم با همسالان خود بازی می کردند آن هم با هر کس که دوستش می داشتند، هیچ اجباری در انتخاب همبازی و بازی وجود نداشت، یک آزادی ایمن بر بازیهای بچه ها حکمفرما بود، والدین و بزرگترها دورا دور حواسشان به بچه ها بود اما تا زمان اضطرار وارد بازی آنها نمی شدند و دخالتی نمی کردند.
به همین دلیل بچه در بازی یاد می گرفت که علایق فردیشان را بشناسد، بر مبنای علایق درونی شان عمل کند، مشکلاتشان را خودشان حل کند، زندگی خود را کنترل کند و سعی کند همه این ها را در یاد بسپارد. مسلماً این بچه اگر زمین می خورد، به پای روزگار و شانس نمی گذاشت، بلکه به حساب کجی قدم خودش می گذاشت و با تصمیم برای صاف کردن این کجی به طور خود جوش از جا بلند می شد و دویدن را از سر می گرفت.
اما بچه های حالا که نه در مدرسه در انتخاب بازیها و همبازیهایشان آزادی چندانی دارند و نه در خانه می توانند بدون دخالت و نظارت مستقیم والدین قدم از قدم بردارند، نقطه مقابل این موضوع را یاد می گیرند. آنها می آموزند که بدون کنترل دیگران از پس یک بازی هم بر نمی آیند، در نتیجه دنیا را جای نا امنی می بینند که هیچ کنترلی بر اتفاقات آن ندارند.
برچسبها:
چگونه ترس از آمپول را در کودکان کاهش دهیم؟
اگر شما درباره آمپول و واکسن بیش از حد صحبت کنید کودکتان را مضطرب خواهید کرد
آیا فرزند شما از آمپول زدن میترسد؟ بهتر است اضطراب کودکتان را تا زمان ملاقات بعدی با پزشک کاهش دهید. تزریق واکسن به محافظت کودک در برابر بیماریهای مختلف کمک میکند اما بدون شک این کار درد دارد. جای تعجب نیست که بیشتر کودکان از آمپول میترسند اما در اغلب موارد مجبورند این کار را انجام دهند. در حقیقت بسیاری از کودکان تا ۴ سالگی بیش از ۲۰ تزریق واکسن انجام خواهند داد. بد نیست با برخی از نکاتی که میتواند این ترس را در کودک کم کند، آشنا شوید.
حقیقت را بگویید
اگر کودک از شما میپرسد که « قراره بریم آمپول بزنیم؟» طفره نروید و انکار هم نکنید. به او اطمینان دهید واکسن قرار است از او در برابر بیماریها محافظت کند و توضیح دهید که این کار نوعی تنبیه نیست. همچنین نباید به او بگویید که آمپول درد ندارد چون در این صورت کودک میفهمد که شما به او دروغ میگویید و اعتمادش را نسبت به شما از دست میدهد. در عوض ساده و صادقانه بگویید « بله، درد دارد اما فقط برای چند ثانیه.» اما همه اینها را خوشحال و با لبخند برایش توضیح دهید.
جزئیات را لو ندهید
بهتر است جزئیات زیادی درباره نحوه آمپول به فرزندتان نگویید. اگر همه چیز را خیلی زود بگویید کل هفته او را از بین خواهید برد و تا زمان ملاقات نگران خواهد شد. در عوض درباره آمپول تا زمانی که سوال نکرده توضیح ندهید. اگر پرسید و شما میدانستید که در این ملاقات با پزشک قرار نیست تزریقی داشته باشد، باید به او توضیح دهید. اما اگر نمیدانید بهتر است بگویید این امکان وجود دارد آمپول لازم داشته باشی اما معلوم نیست. در اینجا مبهم بودن جواب بهتر است. اگر شما درباره آمپول و واکسن بیش از حد صحبت کنید او را مضطرب خواهید کرد.
از درد جسمی پیشگیری کنید
برخی متخصصان استفاده از کرم بیحس کننده حدود ۲۰ دقیقه قبل از تزریق را برای بیحس کردن پوست توصیه میکنند. در طول واکسیناسیون هم سعی کنید حواس کودک را پرت کنید، دستش را بگیرید، شکلک دربیاورید، جوک یا داستان تعریف کنید یا شعر مورد علاقهاش را برایش بخوانید.
زمان مداخله را بدانید
اگر فرزندتان دچار حمله و تشنج میشود بهتر است شما عقب بایستید و اجازه دهید دکتر و پرستار وارد عمل شوند. برخی کودکان گاهی اوقات با دیدن توجه والدینشان بیش از حد واکنش نشان میدهند. اگر فرزندتان اوقات تلخی میکند بهتر است از اتاق بیرون بروید یا در گوشهای بایستید و با کودک ارتباط چشمی برقرار کنید تا او حمایت شما را دریافت کند.
امداد فوری ارائه کنید
پس از واکسیناسیون چند دقیقه کودک را روی پایتان بنشانید تا مطمئن شوید سرگیجه ندارد. بعد از آن محل تزریق را مالش دهید تا درد کاهش یابد. میتوانید از کیسه آب یخ برای مدت ۱۰ دقیقه استفاده کنید.
جایزه یادتان نرود
گاهی اوقات حتی یک انگیزه کوچک هم میتواند به کاهش درد کمک کند. رفتار خاص شما در برابر کار شجاعانه و مثبتی که او انجام داده میتواند راه را برای ملاقاتها و واکسنهای بعدی هموار کند. کافی است او را به یک بستنی یا پارک دعوت کنید.
برچسبها:
چی بخوریم که زخممان جوش بخورد؟
وقتی دچار جراحتی میشویم، عمل جراحی میکنیم یا دچار سوختگی میشویم، از اطرافیان توصیههای مختلفی میشنویم که در صورت رعایت کردن آنها روند بهبود زخم سریعتر خواهد شد؛ اینکه بهتر است شیر بیشتری بنوشیم، آناناس را حتماً در سبد میوه مصرفی روزانهمان قرار دهیم و برای پیشگیری از عفونت آب بیشتری بنوشیم، اما برخی توصیهها هم درست نیستند و رعایت برخی دیگر حتی آثار منفی به دنبال خواهد داشت. این مطلب به توصیههایی اختصاص دارد که رعایت آنها برای بهبود سریعتر زخمها مفید است.
غذاهای سرد میل کنید
ممکن است ذائقهتان هم در این دوران تغییر کند بنابراین باید دنبال غذاهای دیگری باشید مثلاً غذاهای سرد و آنها که عطر و بوی کمتری دارند مانند انواع پنیر، حبوبات و غذاهایی که با پنیر تهیه میشوند.
پروتئین بیشتری بخورید
در صورت بروز جراحت اولین توصیه تغذیهای افزایش میزان پروتئین دریافتی است زیرا یک رژیم غذایی پرپروتئین به ترمیم سریعتر بافتها و اندامهای آسیبدیده کمک میکند.
کمبود پروتئین، بدن را مستعد ابتلا به انواع عفونتها خواهد کرد زیرا ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن در چنین شرایطی حتمی است، بنابراین سعی کنید منابع غذایی حاوی پروتئین را از قلم نیندازید. مصرف لبنیات، از شیر گرفته تا ماست و البته انواع گوشتها و تخممرغ بسیار مفید خواهند بود.
به علاوه، شما میتوانید با افزودن پودر شیر به غذا، افزودن کمی شیر به املت، اضافه کردن پنیر در ساندویچ، افزودن شیر یا ماست به پوره میوهها و حتی ریختن حبوبات و پنیر در سالاد میزان پروتئین دریافتی را افزایش دهید. البته بهتر است 2 تا 3 واحد (معادل یک عدد تخممرغ، یک لیوان شیر یا ماست و 30 گرم گوشت) از این گروه را در روز دریافت کنید تا مطمئن باشید مقدار قابل ملاحظهای پروتئین به بدنتان میرسد.
ویتامین C را از یاد نبرید
ویتامین C در روند بهبود سریعتر زخمها نقش موثری دارد بنابراین سعی کنید در برنامه غذایی روزانهتان منابع این ویتامین را بگنجانید. مواد غذایی حاوی ویتامین C شامل انواع کلمها به خصوص بروکلی، فلفل دلمهای، گوجه فرنگی، انواع مرکبات از لیمو گرفته تا پرتقال و توتفرنگی هستند. البته بهتر است حداقل یک واحد دریافتیتان از این مواد غذایی باشد تا مقدار قابل ملاحظهای ویتامین C دریافت کرده باشید، مثلاً یک پرتقال متوسط یا یک لیوان از سبزیهای حاوی ویتامین C خام و نصف لیوان پخته شده.
ویتامین A بیشتری به بدنتان برسانید
خوردن منابع غذایی حاوی ویتامین A به بهبود هر چه سریعتر زخمها کمک میکند بنابراین بهتر است حداقل در روز یک واحد از منابع غذایی حاوی این ویتامین را میل کنید. مواد غذاییای مانند سبزیهای برگ سبز تیره و حتی زرد رنگ مانند فلفل دلمهای رنگی و هویج از منابع عالی این ویتامین هستند و یک واحدشان معادل یک لیوان از این سبزیهای خام یا نصف لیوان سبزی پخته است. جگر هم ویتامین A فراوانی دارد بنابراین توصیه میشود آن را کباب و میل کنید.
غذاهای چرب و شور و شیرین نخورید
خوراکیهای شور و شیرین را فراموش و از خوردن آنها جدا خودداری کنید زیرا بیشتر این غذاها حداقل مواد مغذی را دارند و فقط میتوانند مقدار کمی انرژی به بدن شما برسانند.
خوردن غذاهای چرب مانند انواع فستفود و غذاهای سرخشده فقط باعث دریافت کالری بیشتر میشود بنابراین آنها را نیز از برنامه غذایی روزانهتان حذف کنید.
بیشتر مایعات بنوشید
دریافت مایعات یکی دیگر از مواردی است که هنگام دچار شدن به زخم باید به آن توجه داشت زیرا هم بر اثر جراحت حس تشنگی کاهش پیدا میکند و هم هضم و جذب پروتئینها که برای بهبود زخم در پیش میگیرید نیاز بدن به آب را بالا میبرد. نوشیدن آب سبزیها و میوهها به همراه غذا یا در میانوعدهها میتواند به بهبود سریعتر زخمها کمک کند. مصرف آب، آبمیوه و شیر از بهترین گزینهها برای دریافت مایعات مورد نیاز روزانه است و خوردن میوه و سبزیهای تازه و البته سوپ هم میتواند تا حدودی به دریافت مایعات مورد نیاز روزانه کمک کند.
برنامه غذایی منظمی داشته باشید
برنامه غذایی منظم از مهمترین نکتههایی است که باید هنگام بروز جراحت به آن توجه شود. در صورت داشتن زخم یا جراحت سوختگی، روزانه 3 وعده و 3 تا 4 میانوعده میل کنید و تمام گروههای غذایی را در این وعدهها بگنجانید تا مواد مغذی مختلف به بدنتان برسند.
ممکن است به دلیل مصرف آنتیبیوتیکها و تحرک کمتر، کم اشتها شوید و فقط 3 وعده غذایی میل کنید در حالی که این کار اشتباه است و بهتر است در روز 5 تا 6 وعده کوچک بخورید تا مواد مغذی مختلفی دریافت کنید. حتماً میانوعدهای بین صبحانه و ناهار، میانوعدهای بین ناهار و شام و میانوعده دیگری بعد از شام مصرف کنید.
منابع روی را بیشتر بخورید
دریافت به اندازه روی در سرعت بخشیدن به روند بهبود زخمها کمک میکند بنابراین حتماً از منابع حاوی این ماده معدنی استفاده کنید. مقدار روی در گوشت گوساله، جگر و غذاهای دریایی مناسب و در تخم آفتابگردان، بادام و کره بادام زمینی کمتر است البته این ماده در غلات کامل و لوبیای چشم بلبلی نیز وجود دارد.
برچسبها: